از پشت نقابمان عیان کن ما را آیینه ی عبرت جهان کن ما را
اینک همه ادعای یاری داریم یک جمعه بیا و امتحان کن ما را
از شنبه درون خود تلنبار شدیم
تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم
جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم ...
هر چند که خسته ایم از این حال؛ نیا!
شرمنده،اگر ندارد اشکال ؛ نیا!
ما خط تمام نامه هامان کوفی ست
آقــای گـُـلـم ؛زبـان مـن لال ، نـیا!
یا که جاده قلبمان را پاییز گرفته
و چشم انتظار بهاریم
بیا که در سختی انتظارت
در سرخی غروب بر جاده پر درد انتظار غمگین نشسته ایم.
بیا مهدی ستم گردیده افزون ببین دلهای ما رو غرقه در خون
خوش آنروزی که بینم از عنایت ظهورت با حیاتم گشته مقرون
دوباره جمعه و صد بی قراری دوباره جمعه و چشم انتظاری
تمام جمعه ها را می شمارم که کی بروی چشمم پا گذاری
این جمعه نیا امیرمان می آید این جمعه نیا وزیرمان می آید
داریم حساب می کنیم آقا جان با آمدنت چه گیرمان می آید
بی تو غروب ها همیشگی اند
بی تو صبح ها رویایی اند
بی تو عشق ها دروغی اند
به امید آمدنت، دل ها هوایی اند
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد